گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد دوازدهم
ادامه عنوان بدعت



فصل هفتم : مبارزه با بدعت

7 / 1 وظیفه عالمان

فصل هفتم : مبارزه با بدعت7 / 1وظیفه عالمانپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه بدعت ها در میان امّت من آشکار شوند، عالِم باید دانش خود را آشکار سازد. پس هر که چنین نکند ، لعنت خدا بر او باد !

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه بدعت ها پدید آیند و پسینیانِ این امّت ، پیشینیانِ آن را لعنت کنند، هر که دانشی دارد ، باید آن را منتشر کند؛ زیرا پنهان دارنده دانش در آن روز ، همانند کسی است که آنچه را خدا بر محمّد نازل کرده است ، پنهان بدارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شیطان ، برای مردم ، بدعت می گذارد، عالِم ، آن را می بیند و از آن نهی می کند، و عابد ، به عبادتش روی می آورد و به آن بدعت ، نه توجّهی می کند و نه آن را می شناسد.

.


ص: 10

عنه صلی الله علیه و آله :إذا لَعَنَ آخِرُ هذِهِ الاُمَّهِ أوَّلَها ، فَمَن کَتَمَ حَدیثا فَقَد کَتَمَ ما أنزَلَ اللّهُ . (1)

الغیبه للطوسی عن یونس بن عبد الرحمن :ماتَ أبو إبراهیمَ علیه السلام ولَیسَ مِن قُوّامِهِ أحَدٌ إلّا وعِندَهُ المالُ الکَثیرُ ، وکانَ ذلِکَ سَبَبَ وَقفِهِم (2) وجَحدِهِم مَوتَهُ ، کانَ عِندَ زِیادِ بنِ مَروانَ القَندِیِّ سَبعونَ ألفَ دینارٍ ، وعِندَ عَلِیِّ بنِ أبی حَمزَهَ ثَلاثونَ ألفَ دینارٍ ، فَلَمّا رَأَیتُ ذلِکَ وتَبَیَّنتُ الحَقَّ وعَرَفتُ مِن أمرِ أبِی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام ما عَلِمتُ ، تَکَلَّمتُ ودَعَوتُ النّاسَ إلَیهِ . فَبَعَثا إلَیَّ وقالا : ما یَدعوکَ إلی هذا؟! إن کُنتَ تُریدُ المالَ فَنَحنُ نُغنیکَ ، وضَمِنا لی عَشَرَهَ آلافِ دینارٍ ، وقالا [لی] : کُفَّ ، فَأَبَیتُ وقُلتُ لَهُما : إنّا رَوَینا عَنِ الصّادِقینَ علیهم السلام أنَّهُم قالوا : إذا ظَهَرَتِ البِدَعُ فَعَلَی العالِمِ أن یُظهِرَ عِلمَهُ ، فَإِن لَم یَفعَل سُلِبَ نورَ الإِیمانِ ، وما کُنتُ لِأَدَعَ الجِهادَ وأمرَ اللّهِ عَلی کُلِّ حالٍ ، فَناصَبانی وأضمَرا لِیَ العَداوَهَ . (3)

7 / 2ما یَجِبُ عَلَی الحاکِمِرسول اللّه صلی الله علیه و آله وَالمُسلِمونَ حَولَهُ مُجتَمِعونَ :أیُّهَا النّاسُ ، إنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدی ، ولا سُنَّهَ بَعدَ سُنَّتی ، فَمَنِ ادَّعی بَعدَ ذلِکَ فَدَعواهُ وبِدعَتُهُ فِی النّارِ ، فَاقتُلوهُ ، ومَنِ اتَّبَعَهُ فَإِنَّهُم فِی النّارِ . (4)

.

1- .سنن ابن ماجه : ج 1 ص 97 ح 263 عن جابر ، کنز العمّال : ج 1 ص 179 ح 905 .
2- .الواقِفیّهُ : من وقف علی موسی الکاظم علیه السلام (مجمع البحرین : ج 3 ص 1963 «وقف») .
3- .الغیبه للطوسی : ص 64 ح 66 ، علل الشرائع : ص 235 ح 1 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 113 ح 2 ، رجال الکشّی : ج 2 ص 786 ح 946 وفیها «أبو الحسن علیه السلام » بدل «أبو إبراهیم علیه السلام » ، بحار الأنوار : ج 48 ص 252 ح 1 .
4- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 163 ح 5370 ، الأمالی للمفید : ص 53 ح 15 کلاهما عن أبی بصیر ، مشکاه الأنوار : ص 255 ح 751 کلّها عن الإمام الباقر علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 22 ص 475 ح 24 .

ص: 11



7 / 2 وظیفه زمامدار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه پسینیانِ این امّت ، پیشینیانِ آن را لعنت کنند، چنانچه کسی حدیثی را پوشیده بدارد، در واقع، آنچه را خدا نازل کرده، پوشیده داشته است.

الغیبه ، طوسی به نقل از یونس بن عبد الرحمان :زمانی که امام کاظم علیه السلام در گذشت ، اموال بسیاری نزد وکلای ایشان بود. همین سبب شد که آنان در آن امام ، توقّف کنند (1) و در گذشتش را منکر شوند. نزد زیاد بن مروان قندی ، هفتاد هزار دینار بود، و نزد علی بن ابی حمزه ، سی هزار دینار. چون چنین دیدم و به حقیقت ، پی بردم و حقّانیت امامت ابو الحسن الرضا علیه السلام را دانستم ، زبان به سخن گشودم و مردم را به ایشان ، فرا خواندم. آن دو (زیاد و علی بن ابی حمزه) به من پیغام دادند و گفتند: بر انگیزاننده تو به این کار ، چیست؟! اگر پول می خواهی ، ما تو را بی نیاز می گردانیم . آن گاه ، وعده ده هزار دینار را به من دادند و گفتند: دست از این کار ، بدار. لیکن من نپذیرفتم و به آنها گفتم: از امامان راستگو علیهم السلام روایت داریم که فرموده اند: «هر گاه بدعت ها آشکار شوند ، بر عالِم است که دانش خویش را آشکار نماید، و اگر چنین نکند ، نور ایمان از او گرفته می شود» و من به هیچ وجه حاضر نیستم از جهاد و فرمان خدا ، دست بردارم. پس آن دو با من دشمن شدند و کینه مرا در دل گرفتند.

7 / 2وظیفه زمامدارپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در حالی که مسلمانان ، پیرامون ایشان ، گِرد آمده بودند :ای مردم! نه بعد از من ، پیامبری است و نه بعد از سنّت من ، سنّتی. پس هر که بعد از [رحلت ]من ، چنین ادّعایی کند ، ادّعای او و بدعتش ، [هر دو] در آتش اند. پس او را بکُشید ! کسانی نیز که از او پیروی کنند ، همگی در آتش اند .

.

1- .. واقفیه ، به کسانی می گویند که در امامت موسی بن جعفر علیه السلام ، توقّف کردند .

ص: 12

رجال الکشی عن محمّد بن عیسی بن عبید :إنَّ أبَا الحَسَنِ العَسکَرِیَّ علیه السلام أمَرَ بِقَتلِ فارِسِ بنِ حاتِمٍ القَزوِینِیِّ وضَمِنَ لِمَن قَتَلَهُ الجَنَّهَ ، فَقَتَلَهُ جُنَیدٌ ، وکانَ فارِسٌ فَتّانا یَفتِنُ النّاسَ ، ویَدعو إلَی البِدعَهِ ، فَخَرَجَ مِن أبِی الحَسَنِ علیه السلام : هذا فارِسٌ لَعَنَهُ اللّهُ یَعمَلُ مِن قِبَلی فَتّانا داعِیا إلَی البِدعَهِ ودَمُهُ هَدَرٌ (1) لِکُلِّ مَن قَتَلَهُ ، فَمَن هذَا الَّذی یُریحُنی مِنهُ ویَقتُلُهُ ، وأنَا ضامِنٌ لَهُ عَلَی اللّهِ الجَنَّهَ . (2)

7 / 3ما یَجِبُ عَلَی العامَّهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم وَالسُّکونَ إلی أصحابِ الأَهواءِ ، فَإِنَّهُم بَطِرُوا النِّعمَهَ وأظهَرُوا البِدعَهَ وخالَفُوا السُّنَّهَ ونَطَقوا بِالشُّبهَهِ ، عَلَیهِم لَعنَهُ اللّهِ وَالمَلائِکَهِ وَالنّاسِ أجمَعینَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن مَشی إلی صاحِبِ بِدعَهٍ لِیُوَقِّرَهُ ، فَقَد أعانَ عَلی هَدمِ الإِسلامِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَبَسَّمَ فی وَجهِ مُبتَدِعٍ فَقَد أعانَ عَلی هَدمِ دینِهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا رَأَیتُم أهلَ الرَّیبِ وَالبِدَعِ مِن بَعدی فَأَظهِرُوا البَراءَهَ مِنهُم وأکثِروا مِن سَبِّهِم وَالقَولِ فیهِم وَالوَقیعَهِ ، وباهِتوهُم (6) کَی لا یَطمَعوا فِی الفَسادِ فِی الإِسلامِ ویَحذَرَهُمُ النّاسُ ولا یَتَعَلَّمونَ مِن بِدَعِهِم ، یَکتُبِ اللّهُ لَکُم بِذلِکَ الحَسَناتِ ، ویَرفَع لَکُم بِهِ الدَّرَجاتِ فِی الآخِرَهِ . (7)

.

1- .ذَهَبَ دمهُ هدرا : بالسکون والتحریک : أی باطلاً لا قود فیه (المصباح المنیر : ص 635 «هدر») .
2- .رجال الکشّی : ج 2 ص 807 ح 1006 .
3- .الفردوس : ج 1 ص 384 ح 1545 عن ابن عمر ؛ مستدرک الوسائل : ج 12 ص 322 ح 14202 نقلاً عن کتاب لبّ اللباب وفیه «الرکون» بدل «السکون» ولیس فیه ذیله من «وخالفوا السنّه» .
4- .المعجم الکبیر : ج 20 ص 96 ح 188 ، حلیه الأولیاء : ج 6 ص 97 الرقم 345 کلاهما عن معاذ و ج 5 ص 218 الرقم 326 عن عبد اللّه بن بسر نحوه ، کنز العمّال : ج 1 ص 219 ح 1102 ؛ ثواب الأعمال : ص 307 ح 6 عن حفص بن عمر عن الإمام الصادق عن أبیه عن الإمام علی علیهم السلام وفیه «مشی» بدل «أعان» ، بحار الأنوار : ج 2 ص 304 ح45 و 46 .
5- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 251 عن عمرو بن عبید عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 47 ص217 ح 4 .
6- .الظاهر کما قال المجلسی قدس سره أنّ المراد بالمباهته إلزامهم بالحجج القاطعه وجعلهم متحیّرین لا یحیرون جوابا کما قال اللّه تعالی : «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ » (البقره : 258) راجع : بحار الأنوار : ج 71 ص 204 .
7- .الکافی : ج 2 ص 375 ح 4 عن داود بن سرحان ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 162 کلاهما عن الإمام الصادق علیه السلام وفیه «ناهبوهم» بدل «باهتوهم» ، بحار الأنوار : ج 74 ص 202 ح 41 .

ص: 13



7 / 3 وظیفه عموم مردم

رجال الکشّی به نقل از محمّد بن عیسی بن عبید :امام هادی علیه السلام ، دستور قتل فارِس بن حاتم قزوینی را صادر فرمود و برای قاتل او ، بهشت را ضمانت کرد. جُنَید ، او را به قتل رسانید. فارِس ، شخص فتنه انگیز و فریبکاری بود که مردم را می فریفت و به بدعت ، فرا می خواند. پس، از جانب امام هادی علیه السلام این توقیع ، صادر شد: «ابن فارِس که لعنت خدا بر او باد ، مردم را به نام من ، گم راه می کند و به بدعت ، فرا می خواند. خونش برای هر که او را بکُشد ، مباح است. کیست که او را بکُشد و مرا از شرّش آسوده گردانَد تا در عوض، من نزد خداوند ، بهشت را برایش ضمانت کنم ؟» .

7 / 3وظیفه عموم مردمپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنهار از گراییدن به فرقه گرایان؛ زیرا این جماعت ، نعمت را ناسپاسی کردند و بدعت را پدید آوردند و با سنّت ، مخالفت ورزیدند و زبان به شُبهات گشودند. لعنت خدا و فرشتگان و همگی مردم، بر ایشان باد !

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به نزد بدعت گذاری برود تا او را گرامی بدارد، به ویران کردن اسلام ، کمک کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به روی بدعت گذاری لبخند بزند ، به نابود کردن دین خود ، کمک کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه پس از من ، شکّاکان و بدعت گذاران را دیدید ، از آنان بیزاری بجویید و تا می توانید ، به آنان ناسزا بگویید و از آنها ، بدگویی کنید و محکومشان نمایید ، تا دیگر در تباه کردن اسلام ، طمع نکنند و مردم از آنها بر حذر باشند و از بدعت هایشان ، چیزی نیاموزند. بدین سان ، خداوند، در عوضِ آن، برای شما پاداش هایی را می نویسد و به سبب آن ، درجات شما را در آخرت ، رفعت می بخشد.

.


ص: 14

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أعرَضَ عَن صاحِبِ بِدعَهٍ بُغضا لَهُ ، مَلَأَ اللّهُ قَلبَهُ یَقینا ورِضا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أعرَضَ عَن صاحِبِ بِدعَهٍ بُغضا لَهُ فِی اللّهِ مَلَأَ اللّهُ قَلبَهُ أمنا وإیمانا ، ومَن شَهَّرَ بِصاحِبِ بِدعَهٍ أمَّنَهُ اللّهُ یَومَ الفَزَعِ الأَکبَرِ ، ومَن أهانَ صاحِبَ بِدعَهٍ رَفَعَهُ اللّهُ فِی الجَنَّهِ مِائَهَ دَرَجَهٍ ، ومَن سَلَّمَ عَلی صاحِبِ بِدعَهٍ أو لَقِیَهُ بِالبِشرِ أوِ استَقبَلَهُ بِما یَسُرُّهُ ، فَقَدِ استَخَفَّ بِما أنزَلَ اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا رَأَیتُم صاحِبَ بِدعَهٍ فَاکفَهَرّوا (3) فی وَجهِهِ ، فَإِنَّ اللّهَ یُبغِضُ کُلَّ مُبتَدِعٍ ، ولا یَجوزُ أحَدٌ مِنهُمُ الصِّراطَ ، ولکِن یَتَهافَتونَ فِی النّارِ مِثلَ الجَرادِ وَالذِّبّانِ (4) . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :طوبی لِمَن تَواضَعَ للّهِِ عَزَّ ذِکرُهُ وزَهِدَ فیما أحَلَّ اللّهُ لَهُ مِن غَیرِ رَغبَهٍ عَن سیرَتی ، ورَفَضَ زَهرَهَ الدُّنیا مِن غَیرِ تَحَوُّلٍ عَن سُنَّتی ، وَاتَّبَعَ الأَخیارَ مِن عِترَتی مِن بَعدی ، وجانَبَ أهلَ الخُیَلاءِ وَالتَّفاخُرِ وَالرَّغبَهِ فِی الدُّنیا ، المُبتَدِعینَ خِلافَ سُنَّتی ، العامِلینَ بِغَیرِ سیرَتی . (6)

.

1- .تنبیه الخواطر : ج 2 ص 116 .
2- .تاریخ بغداد : ج 10 ص 264 الرقم 5378 ، حلیه الأولیاء : ج 8 ص 200 الرقم 408 ، مسند الشهاب : ج 1 ص 319 ح537 ، الفردوس : ج 3 ص 567 ح 5779 کلّها عن ابن عمر نحوه ، کنز العمّال : ج 3 ص 82 ح 5599 .
3- .اکفَهَرَّ : إذا عَبَسَ (الصحاح : ج 2 ص 809 «کفهر») .
4- .فی کنز العمّال : «الذباب» والذِّبان جمع الذباب .
5- .تاریخ دمشق : ج 43 ص 337 ح 9207 عن أنس ، کنز العمّال : ج 1 ص 388 ح 1676 .
6- .الکافی : ج 8 ص 169 ح 190 عن الإمام الباقر علیه السلام عن جابر بن عبد اللّه ، تحف العقول : ص 30 نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 126 ح 32 .

ص: 15

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از سرِ دشمنی با بدعت گذاری، از او روی بگردانَد ، خداوند ، دل او را از یقین و خشنودی آکَنْده می سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از روی دشمنی با بدعت گذاری، از او روی بگردانَد ، خداوند ، دلش را از آرامش و ایمان ، آکَنده می سازد، و هر کس بدعت گذاری را رسوا سازد ، خداوند ، او را در آن روز وحشت بزرگ (قیامت) ، آسوده خاطر می دارد، و هر کس بدعت گذاری را خوار گردانَد ، خداوند ، او را در بهشت ، صد درجه بالا می برد، و هر کس به بدعت گذاری سلام کند یا با خوش رویی با او برخورد کند یا از او به آنچه خوش می دارد ، استقبال نماید، آنچه را خداوند بر محمّد صلی الله علیه و آله فرو فرستاده ، خوار و خفیف کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه بدعت گذاری را دیدید ، بر او روی ترش کنید؛ زیرا خداوند از هر بدعت گذاری نفرت دارد، و هیچ یک از آنان ، از صراط نمی گذرد؛ بلکه مانند ملخ و مگس ، در آتش فرو می ریزند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا آن که برای خداوند که یادش بِشْکوه باد ، فروتنی کند و به آنچه خداوند برایش روا شمرده است، بی آن که از روش من روی گردانَد، بی اعتنایی کند و زیور دنیا را، بدون برگشتن از سنّت من، کنار نهد، و پس از من ، از نیکانِ خاندانم پیروی کند، و از متکبّران و فخرفروشان و دنیاخواهان و آنان که بر خلاف سنّت من بدعت می گذارند و به غیرِ روش من عمل می کنند، دوری نماید.

.


ص: 16

الإمام علی علیه السلام :ثَلاثٌ مَن حَفِظَهُنَّ کانَ مَعصوما مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ ، ومِن کُلِّ بَلِیَّهٍ : مَن لَم یَخلُ بِامرَأَهٍ لَیسَ یَملِکُ مِنها شَیئا ، ولَم یَدخُل عَلی سُلطانٍ ، ولَم یُعِن صاحِبَ بِدعَهٍ بِبِدَعِهِ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :لا تَصحَبوا أهلَ البِدَعِ ولا تُجالِسوهُم فَتَصیروا عِندَ النّاسِ کَواحِدٍ مِنهُم . (2)

7 / 4فَضلُ مُکافَحَهِ البِدعَهِ وَالمُبتَدِعِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن أهانَ صاحِبَ بِدعَهٍ أمَّنَهُ اللّهُ یَومَ الفَزَعِ الأَکبَرِ . (3)

تاریخ دمشق عن ابن عمر :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «مَن أرعَبَ صاحِبَ بِدعَهٍ مَلَأَ اللّهُ قَلبَهُ یُمنا وإیمانا ، ومَنِ انتَهَرَ (4) صاحِبَ بِدعَهٍ» زادَ ابنُ القُشَیرِیِّ : «آمَنَهُ اللّهُ مِنَ الفَزَعِ الأَکبَرِ ، ومَن أهانَ صاحِبَ بِدعَهٍ» ، ثُمَّ اتَّفَقا فَقالا : «رَفَعَهُ اللّهُ فِی الجَنَّهِ دَرَجَهً ، ومَن لانَ لَهُ إذا لَقِیَهُ تَبشیشا فَقَدِ استَخَفَّ بِما اُنزِلَ عَلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله » . (5)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَنِ انتَهَرَ صاحِبَ بِدعَهٍ ، مَلَأَ اللّهُ قَلبَهُ أمنا وإیمانا . (6)

.

1- .النوادر للراوندی : ص 120 ح 130 ، الجعفریّات : ص 96 کلاهما عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 74 ص 197 ح 32 .
2- .الکافی : ج 2 ص 375 ح 3 عن عمر بن یزید ، بحار الأنوار : ج 74 ص 201 ح 40 .
3- .مسند الشهاب : ج 1 ص 319 ح 537 و 538 کلاهما عن ابن عمر .
4- .انْتَهرتُهُ : زجرتُه (المصباح المنیر : ص 628 «النهر») .
5- .تاریخ دمشق : ج 54 ص 199 ح 11447 ، کنز العمّال : ج 3 ص 82 ح 5598 .
6- .مسند الشهاب : ج 1 ص 319 ح 537 عن ابن عمر .

ص: 17



7 / 4 فضیلت مبارزه با بدعت و بدعت گذار

امام علی علیه السلام :سه کار است که هر کس آنها را رعایت کند ، از شیطان رانده شده ، از هر بلایی ، مصون می ماند : کسی که با زنی نامحرم ، خلوت نکند؛ و بر فرمان روایی در نیاید ؛ و بدعت گذاری را در بدعتش کمک نرساند.

امام صادق علیه السلام :با بدعت گذار ، همنشینی نکنید که [اگر چنین کنید ، ] در نظر مردم ، یکی از آنان به شمار می آیید.

7 / 4فضیلت مبارزه با بدعت و بدعت گذارپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بدعت گذاری را خوار بدارد ، خداوند ، در آن روز وحشت بزرگ (قیامت) ، او را در امان می دارد.

تاریخ دمشق به نقل از ابن عمر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هر کس بدعت گذاری را مرعوب گردانَد ، خداوند ، دل او را از برکت و ایمانْ می آکَنَد» . ابن قُشَیر در روایت خویش، این افزوده را دارد که: «و هر کس بدعت گذاری را از خود براند، خداوند ، او را از آن وحشت بزرگ (قیامت) ، آسوده خاطر می دارد . ابن عمر و ابن قشیری ، هر دو به اتّفاق، در روایت خویش آورده اند : «هر کس بدعت گذاری را خوار بدارد، خداوند ، او را در بهشت ، یک درجه بالا می برد، و هر کس هنگام برخورد با بدعت گذار ، با او نرمی کند و خوش رویی نشان دهد ، آنچه را بر محمّد نازل شده ، خوار شمرده است».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بدعت گذاری را برانَد ( / سرزنش کند) ، خداوند ، دل او را آکَنْده از آرامش و ایمان می گردانَد.

.


ص: 18

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أدّی إلی اُمَّتی حَدیثا یُقامُ بِهِ سُنَّهٌ أو یُثلَمُ بِهِ بِدعَهٌ ، فَلَهُ الجَنَّهُ . (1)

الإمام علی علیه السلام :مَن رَدَّ عَلی صاحِبِ بِدعَهٍ بِدعَتَهُ ، فَهُوَ فی سَبیلِ اللّهِ تَعالی . (2)

الإمام الرضا علیه السلام فِی الفِقهِ المَنسوبِ إلَیهِ :مَن رَدَّ صاحِبَ بِدعَهٍ عَن بِدعَتِهِ ، فَهُوَ سَبیلٌ مِن سُبُلِ (3) اللّهِ . (4)

الإمام علی علیه السلام :إنَّ أعلامَ الدّینِ لَقائِمَهٌ ، فَاعلَم أنَّ أفضَلَ عِبادِ اللّهِ عِندَ اللّهِ إمامٌ عادِلٌ هُدِیَ وهَدی ، فَأَقامَ سُنَّهً مَعلومَهً وأماتَ بِدعَهً مَجهولَهً . (5)

عنه علیه السلام :أوِّه (6) عَلی إخوانِی الَّذینَ تَلَوُا القُرآنَ فَأَحکَموهُ وتَدَبَّرُوا الفَرضَ فَأَقاموهُ أحیَوُا السُّنَّهَ وأماتُوا البِدعَهَ . (7)

7 / 5مَن یَذُبُّ عَنِ الدّینِ عِندَ کُلِّ بِدعَهٍرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ عِندَ کُلِّ بِدعَهٍ تَکونُ مِن بَعدی یُکادُ بِهَا الإیمانُ وَلِیّا مِن أهلِ بَیتی مُوَکَّلاً بِهِ یَذُبُّ عَنهُ ، یَنطِقُ بِإِلهامٍ مِنَ اللّهِ ، ویُعلِنُ الحَقَّ ویُنَوِّرُهُ ، ویَرُدُّ کَیدَ الکائِدینَ ، یُعَبِّرُ عَنِ الضُّعَفاءِ ، فَاعتَبِروا یا اُوِلی الأَبصارِ ، وتَوَکَّلوا عَلَی اللّهِ . (8)

.

1- .منیه المرید : ص 371 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 152 ح 43 ؛ حلیه الأولیاء : ج 10 ص 44 الرقم 468 عن ابن عبّاس ، کنز العمّال : ج 10 ص 158 ح 28815 .
2- .الجعفریّات : ص 172 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 2 ص 308 ح 63 .
3- .فی المصدر : «سبیل» والتصویب من بحار الأنوار .
4- .فقه الرضا علیه السلام : ص 383 ح 107 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 308 ح 63 .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 164 ، بحار الأنوار : ج 31 ص 489 ح 9 .
6- .أوْهِ : کلمه یقولها الرجل عند الشکایه والتوجّع ، وربّما شدّدوا الواو وکسروها وسکّنوا الهاء فقالوا : أوِّه (النهایه : ج 1 ص 82 «أوْهِ») .
7- .نهج البلاغه : الخطبه 182 عن نوف البکالی .
8- .الکافی : ج 1 ص 54 ح 5 ، المحاسن : ج 1 ص 329 ح 669 کلاهما عن معاویه بن وهب عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 2 ص 315 ح 79 .

ص: 19



7 / 5 کسانی که از دین در برابر هر بدعتی ، دفاع می کنند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به امّتم حدیثی را برساند که با آن ، سنّتی برپا شود یا بدعتی شکسته شود ، برایش بهشت باشد.

امام علی علیه السلام :هر کس بدعتِ بدعت گذاری را رد کند، او در راه خداوند متعال است.

امام رضا علیه السلام در فقه منسوب به ایشان :هر کس بدعت گذاری را از بدعتش برگرداند ، او راهی از راه های خداست.

امام علی علیه السلام :نشانه های دین ، بر پاست. پس بدان که برترین بندگان خدا در نزد خداوند ، پیشوای دادگری است که ره یافته و راه نما باشد و سنّتی دانسته را بر پا بدارد و بدعتی ناشناخته را بمیرانَد .

امام علی علیه السلام :دردا و دریغا بر آن برادرانم که قرآن را تلاوت می کردند و آن را استوار می داشتند ، در واجبات [الهی] می اندیشیدند و آنها را بر پا می داشتند، سنّت را زنده نگه می داشتند و بدعت را می میراندند !

7 / 5کسانی که از دین در برابر هر بدعتی ، دفاع می کنندپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در برابر هر بدعتی که پس از من برای آسیب رساندن به ایمان پیدا شود، حمایت کننده ای از خاندان من گماشته شده است که از ایمان ، دفاع می کند، و با الهام خدا ، سخن می گوید و حق را آشکار و روشن می گردانَد، و دسیسه دسیسه چینان را خُنثا می سازد و زبانِ گویای ناتوانان است. پس ای صاحبان بصیرت پند گیرید و به خدا توکّل کنید .

.


ص: 20

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ للّهِِ عِندَ کُلِّ بِدعَهٍ تَکیدُ الإِسلامَ وأهلَهُ مَن یَذُبُّ عَنهُ ویَتَکَلَّمُ بِعَلاماتِهِ فَاغتَنِموا تِلکَ المَجالِسَ بِالذَّبِّ عَنِ الضُّعَفاءِ ، وتَوَکَّلوا عَلَی اللّهِ ، وکَفی بِاللّهِ وَکیلاً . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ للّهِِ عَلی کُلِّ بِدعَهٍ کیدَ بِهَا الإِسلامُ ، وَلِیّا صالِحا یَذُبُّ عَنهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما ظَهَرَ أهلُ بِدعَهٍ ، إلّا أظهَرَ اللّهُ فیهِم حُجَّهً عَلی لِسانِ مَن شاءَ مِن خَلقِهِ . (3)

الأمالی للطوسی عن أبی سعید الخدری :أخبَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلِیّا بِما یَلقی بَعدَهُ فَبَکی علیه السلام وقالَ : یا رَسولَ اللّهِ أسأَ لُکَ بِحَقّی عَلَیکَ وقَرابَتی مِنکَ وحَقِّ صُحبَتی إیّاکَ ، لَمّا دَعَوتَ اللّهَ عز و جل أن یَقبِضَنی إلَیهِ . فَقالَ صلی الله علیه و آله : أتَسأَ لُنی أن أدعُوَ رَبّی لِأَجَلٍ مُؤَجَّلٍ . قالَ : فَعَلی ما اُقاتِلُهُم؟ قالَ : عَلَی الإِحداثِ فِی الدّینِ . (4)

الإمام علیّ علیه السلام :أنَا اُحیی اُحیی سُنَّهَ رَسولِ اللّهِ وأنَا اُمیتُ اُمیتُ البِدعَهَ . (5)

7 / 6إمحاءُ البِدَعِ کُلِّهارسول اللّه صلی الله علیه و آله فی وَصفِ وِلایَهِ المَهدِیِّ علیه السلام :لا یَقرَعُ أحَدا فی وِلایَتِهِ بِسَوطٍ إلّا فی حَدٍّ یَمحُو اللّهُ بِهِ البِدَعَ کُلَّها ویُمیتُ بِهِ الفِتَنَ کُلَّها ، یَفتَحُ اللّهُ بِهِ کُلَّ بابِ حَقٍّ ویُغلِقُ بِهِ کُلَّ بابِ باطِلٍ . (6)

.

1- .حلیه الأولیاء : ج 10 ص 400 الرقم 691 ، تاریخ أصبهان : ج 1 ص 378 الرقم 707 نحوه وکلاهما عن أبی هریره ، کنز العمّال : ج 12 ص 193 ح 34624 .
2- .ربیع الأبرار : ج 2 ص 59 .
3- .کنز العمّال : ج 1 ص 220 ح 1107 نقلاً عن الحاکم فی تاریخه عن ابن عبّاس .
4- .الأمالی للطوسی : ص 502 ح 1098 ، بحار الأنوار : ج 28 ص 47 ح 11 ؛ المناقب للخوارزمی : ص 175 ح 211 نحوه وراجع : المعجم الکبیر : ج 11 ص 294 ح 12042 والمناقب لابن شهر آشوب : ج 3 ص 218 .
5- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 386 ، الإختصاص : ص 163 نحوه ، بحار الأنوار : ج 39 ص 348 ح 20 .
6- .الملاحم والفتن : ص 265 ح 384 عن حذیفه بن الیمان .

ص: 21



7 / 6 از میان بردن همه بدعت ها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، برای هر بدعتی که با اسلام و مسلمانان در ستیز باشد ، کسی را دارد که از آن ، دفاع می کند و نشانه های اسلام را بازگو می نماید. پس، [حضور در ]آن مجالسِ دفاع از ناتوانان را غنیمت شمارید و بر خدا توکّل کنید که خداوند ، بهترینْ کارساز است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای خداوند ، در برابر هر بدعتی که با آن به جنگ اسلام می روند، حمایت کننده ای شایسته است که از آن ، دفاع می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بدعت گذاری ظهور نمی کند ، مگر آن که خداوند در میان آنان ، حجّتی را بر زبان هر یک از بندگانش که بخواهد ، آشکار می سازد .

الأمالی ، طوسی به نقل از ابو سعید خُدری :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، علی علیه السلام را از پیشامدهایی که پس از [رحلت] او با آنها رو به رو خواهد شد ، آگاه کرد . علی علیه السلام گریست و گفت : ای پیامبر خدا! به حقّی که بر تو دارم و به خویشاوندی ام با تو و به حقّ همنشینی ام با تو ، از تو می خواهم که از خداوند عز و جلبخواهی تا جان مرا بگیرد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «از من می خواهی که پروردگارم را برای اَجَلی تعیین شده ، بخوانم؟ !» . علی علیه السلام گفت : پس، بر سرِ چه با آنان بجنگم؟ فرمود: «بر سرِ بدعت گذاردن در دین».

امام علی علیه السلام :من زنده می کنم ؛ سنّت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را زنده می کنم. من می میرانم ؛ بدعت را می میرانم.

7 / 6از میان بردن همه بدعت هاپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در توصیف حکومت مهدی علیه السلام :در حکومتش ، هیچ کس را تازیانه نمی زند ، مگر برای اجرای حدّی. خداوند به وسیله او ، همه بدعت ها را از میان می بَرَد و به واسطه او ، همه فتنه ها را می میرانَد . خداوند ، به واسطه او ، همه درهای حق را می گشاید و همه درهای باطل را می بندد.

.


ص: 22

الإمام الباقر علیه السلام :إذا قامَ القائِمُ علیه السلام ... لا یَترُکُ بِدعَهً إلّا أزالَها ولا سُنَّهً إلّا أقامَها . (1)

عنه علیه السلام فی قَولِهِ عز و جل : «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُواْ الصَّلَاهَ وَ ءَاتَوُاْ الزَّکَاهَ وَ أَمَرُواْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْاْ عَنِ الْمُنکَرِ وَ لِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ» (2) :هذِهِ الآیَهُ لِالِ مُحَمَّدٍ ، المَهدِیِّ وأصحابِهِ ، یُمَلِّکُهُمُ اللّهُ مَشارِقَ الأَرضِ ومَغارِبَها ، ویُظهِرُ الدّینَ ویُمیتُ اللّهُ عز و جل بِهِ وبِأَصحابِهِ البِدَعَ وَالباطِلَ . (3)

جمال الاُسبوع عن یونس بن عبد الرحمان :إنَّ الرِّضا علیه السلام کانَ یَأمُرُ بِالدُّعاءِ لِصاحِبِ الأَمرِ علیه السلام بِهذا : . . اللّهُمَّ ... اقصِم بِهِ رُؤوسَ الضَّلالَهِ ، وشارِعَهَ البِدَعِ ، ... اللّهُمَّ طَهِّر مِنهُم بِلادَکَ ، وَاشفِ مِنهُم عِبادَکَ ، وأعِزَّ بِهِ المُؤمِنینَ ، وأحیِ بِهِ سُنَنَ المُرسَلینَ ، ودارِسَ (4) حِکمَهِ النَّبِیّینَ ، وجَدِّد بِهِ مَا امتَحی مِن دینِکَ ، وبُدِّلَ مِن حُکمِکَ ، حَتّی تُعیدَ دینَکَ بِهِ وعَلی یَدَیهِ غَضّا مَحضا صَحیحا ، لا عِوَجَ فیهِ ولا بِدعَهَ مَعَهُ . (5)

.

1- .الإرشاد : ج 2 ص 385 ، إعلام الوری : ج 2 ص 291 کلاهما عن أبی بصیر ، روضه الواعظین : ص 290 ، بحار الأنوار : ج 52 ص 339 ح 84 ؛ الفصول المهمّه لابن الصباغ : ص 298 وفیه «یدرک» بدل «یترک» .
2- .الحجّ : 41 .
3- .تأویل الآیات الظاهره : ج 1 ص 343 ح 25 ، تفسیر القمّی : ج 2 ص 87 نحوه وکلاهما عن أبی الجارود ، بحار الأنوار : ج 24 ص 166 ح 9 .
4- .دَرَسَ : عَفا وخفیت آثاره (المصباح المنیر : ص 192 «درس») .
5- .جمال الاُسبوع : ص 308 و 312 ، کمال الدین : ص 514 ح 43 عن العمری نحوه ، بحار الأنوار : ج 95 ص 334 ح 5 .

ص: 23

امام باقر علیه السلام :زمانی که قائم علیه السلام ظهور کند... هر چه را که بدعت باشد ، از میان می برَد، و هر چه را که سنّت باشد ، بر پا می دارد.

امام باقر علیه السلام در باره این سخن خداوند عز و جل: «همان کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم ، نماز را بر پا می دارند و زکات را می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛ و فرجام همه کارها ، از آنِ خداست» :این آیه ، در باره خاندان محمّد صلی الله علیه و آله است ؛ مهدی و یارانش. خداوند ، آنان را بر شرق و غرب عالم ، فرمان روایی می بخشد و به واسطه او و یارانش ، دین [ اسلام ] را حاکم می گردانَد و بدعت ها و باطل را از بین می برَد.

جمال الاُسْبوع به نقل از یونس بن عبد الرحمان :امام رضا علیه السلام دستور می داد که برای [ ظهور ] صاحب امر ، این دعا را بخوانیم : «... بار خدایا ! ... به وسیله او ، سردمداران گم راهی و بدعت گذاران را در هم بکوب... . بار خدایا ! سرزمینت را از لوثِ وجود آنان ، پاک گردان، و بندگانت را از شرّ آنان ، نجات ده، و به واسطه او ، مؤمنان را عزّت و قدرت ببخش، و سنّت های پیامبران را زنده گردان، و حکمت پیامبران را تعلیم ده، و آنچه از دین را که محو شده، و آن احکامت را که تغییر داده شده است ، به وسیله او تجدید فرما تا آن که دینت را به وسیله او و با دستان او ، دوباره ، تازه و ناب و درست و بدون هر گونه کژی و بدعتی گردانی» .

.


ص: 24

الفصل الثامن : ما نصّ علی أنّه بدعه8 / 1الجِدالُ فِی القُرآنِالتوحید عن محمّد بن عیسی بن عبید الیقطینی :کَتَبَ عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ موسَی الرِّضا علیهم السلام إلی بَعضِ شیعَتِهِ بِبَغدادَ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، عَصَمَنَا اللّهُ وإیّاکَ مِنَ الفِتنَهِ فَإِن یَفعَل فَقَد أعظَمَ بِها نِعمَهً ، وإن لا یَفعَل فَهِیَ الهَلَکَهُ . نَحنُ نَری أنَّ الجِدالَ فِی القُرآنِ بِدعَهٌ ، اشتَرَکَ فیهَا السّائِلُ وَالمُجیبُ ، فَیَتَعاطَی السّائِلُ ما لَیسَ لَهُ ، ویَتَکَلَّفُ المُجیبُ ما لَیسَ عَلَیهِ ، ولَیسَ الخالِقُ إلَا اللّهُ عَزَّ وجَلَّ ، وما سِواهُ مَخلوقٌ، وَالقُرآنُ کَلامُ اللّهِ، لاتَجعَل لَهُ اسما مِن عِندِکَ فَتَکونَ مِنَ الضّالّینَ، جَعَلَنَا اللّهُ وإیّاکَ مِنَ الَّذینَ یَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَیبِ وهُم مِنَ السّاعَهِ مُشفِقونَ . (1)

8 / 2الإِکراهُ فِی الدّینِالتوحید عن أبی الصلت الهروی :سَأَلَ المَأمونُ یَوماً عَلِیَّ بنَ موسَی الرِّضا علیه السلام فَقالَ لَهُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ما مَعنی قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ «وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَامَنَ مَن فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ * وَ مَا کَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» (2) ؟ فَقالَ الرِّضا علیه السلام : حَدَّثَنی أبی موسَی بنُ جَعفَرٍ عَن أبیهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَن أبیهِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ عَن أبیهِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ عَن أبیهِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ عَن أبیهِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام أنَّ المُسلِمینَ قالوا لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَو أکرَهتَ یا رَسولَ اللّهِ مَن قَدَرتَ عَلَیهِ مِنَ النّاسِ عَلَی الإِسلامِ لَکَثُرَ عَدَدُنا وقَوینا عَلی عَدُوِّنا . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما کُنتُ لِأَلقَی اللّهَ عَزَّ وجَلَّ بِبِدعَهٍ لَم یُحدِث إلَیَّ فیها شَیئا «وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ» (3) فَأَنزَلَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی : یا مُحَمَّدُ «وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَامَنَ مَن فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا» عَلی سَبیلِ الإِلجاءِ وَالاِضطِرارِ فِی الدُّنیا کَما یُؤمِنونَ عِندَ المُعایَنَهِ ورُؤیَهِ البَأسِ فِی الآخِرَهِ ولَو فَعَلتُ ذلِکَ بِهِم لَم یَستَحِقُّوا مِنّی ثَوابا ولا مَدحا لکِنّی اُریدُ مِنهُم أن یُؤمِنوا مُختارینَ غَیرَ مُضطَرّینَ لِیَستَحِقّوا مِنِّی الزُّلفی وَالکَرامَهَ ودَوامَ الخُلودِ فی جَنَّهِ الخُلدِ «أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ» . وأمّا قَولُهُ عَزَّ وجَلَّ : «وَ مَا کَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» فَلَیسَ ذلِکَ عَلی سَبیلِ تَحریمِ الإِیمانِ عَلَیها ولکِن عَلی مَعنی أنَّها ما کانَت لِتُؤمِنَ إلّا بِإِذنِ اللّهِ وإذنُهُ أمرُهُ لَها بِالإِیمانِ ما کانَت مُکَلَّفَهً مُتَعَبِّدَهً وإلجاؤُهُ إیّاها إلَی الإِیمانِ عِندَ زَوالِ التَّکلیفِ وَالتَّعَبُّدِ عَنها . فَقالَ المَأمونُ : فَرَّجتَ عَنّی یا أبَا الحَسَنِ فَرَّجَ اللّهُ عَنکَ . (4)

.

1- .التوحید : ص 224 ح 4 ، الأمالی للصدوق : ص 639 ح 864 ، روضه الواعظین : ص 47 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 118 ح 4 .
2- .یونس : 99 و 100 .
3- .ص : 86 .
4- .التوحید : ص 342 ح 11 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 135 ح 33 ، الإحتجاج : ج 2 ص 394 ح 302 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 49 ح 80 .

ص: 25



فصل هشتم : آنچه بر بدعت بودنش تصریح شده است

8 / 1 مجادله کردن در باره قرآن

8 / 2 اجبار در پذیرش دین

فصل هشتم : آنچه بر بدعت بودنش تصریح شده است8 / 1مجادله کردن در باره قرآنالتوحید به نقل از محمّد بن عیسی بن عبید یقطینی :علی بن محمّد بن علی بن موسی الرضا (امام هادی) علیه السلام به یکی از شیعیانش در بغداد ، نوشت: «به نام خدای مهرگستر مهربان. خداوند ، ما و تو را از فتنه ، نگه دارد، که اگر چنین کند، چه نعمت بزرگی است، و اگر نکند ، هلاکت در انتظار است. ما بر آنیم که جدل کردن در باره قرآن ، بدعت است و پرسنده و پاسخ دهنده (طرفین جدل) در این بدعت ، شریک اند؛ زیرا پرسنده ، چیزی را می گیرد که حقّ او نیست، و پاسخ دهنده ، متحمّل چیزی می شود که بر عهده او نیست. آفریدگاری جز خداوند عز و جل نیست و هر چه جز او ، مخلوق است. قرآن ، کلام خداست. از پیش خود ، نامی برای آن مَنِه که از گم راهان خواهی بود. خداوند ، ما و تو را از کسانی قرار دهد که در نهان ، از پروردگارشان می ترسند و از قیامت ، بیمناک اند !» .

8 / 2اجبار در پذیرش دینالتوحید به نقل از ابو صلت هَرَوی :روزی مأمون از علی بن موسی الرضا علیه السلام پرسید: ای پسر پیامبر خدا ! معنای این فرموده خداوند عز و جل چیست: «و اگر پروردگار تو می خواست ، بی گمان ، همه آنان که در زمین اند ، سراسر ، ایمان می آوردند. پس آیا تو مردم را مجبور می کنی که مؤمن باشند؟ و هیچ کس را نسِزَد که جز به اذن خدا ، ایمان بیاورد» ؟ امام رضا علیه السلام فرمود: «پدرم موسی بن جعفر ، از پدرش جعفر بن محمّد ، از پدرش محمّد بن علی ، از پدرش علی بن الحسین ، از پدرش حسین بن علی ، از پدرش علی بن ابی طالب علیهم السلام برایم حدیث کرد که: مسلمانان به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گفتند : ای پیامبر خدا ! اگر کسانی را که بر آنان چیره گشتی ، به پذیرش اسلام مجبور می ساختی، شمارِ ما افزون می گشت و در برابر دشمنان، نیرومند می شدیم . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من حاضر نیستم خداوند عز و جل را با بدعتی که در باره آن به من دستوری نرسیده است، دیدار کنم «و من ، از خودسران نیستم» (1) . در این هنگام ، خداوند تبارک و تعالی نازل کرد: ای محمّد ! «اگر پروردگارت می خواست ، بی گمان ، همه کسانی که در زمین هستند، سراسر، ایمان می آوردند» ؛ یعنی همه در دنیا ، از سرِ اجبار وناچاری ایمان می آوردند، همچنان که در آخرت، با دیدن و مشاهده عذاب، ایمان می آورند، و اگر من این کار را با آنان می کردم ، دیگر سزاوارِ پاداش و ستایش از جانب من نمی بودند ؛ بلکه می خواهم که با اختیار و آزادانه ، ایمان بیاورند تا سزاوار تقرّب [به من ]و کرامت و جاودانگی در بهشتِ جاویدان شوند . «پس آیا تو مردم را مجبور می کنی که مؤمن باشند ؟ » . و امّا این سخن خداوند عز و جل که: «هیچ کس را نسِزَد که جز به اذن خدا ایمان بیاورد» ، به معنای تحریم [ و ممنوع ساختن ] ایمان بر آنها نیست ؛ بلکه به این معناست که بدون اذن خدا ، نمی توانند ایمان بیاورند، و اذن خدا هم عبارت است از: فرمان او به ایمان آوردن مردم [در دنیا] ، مادام که دارای تکلیف و موظّف به عبادت هستند، و مجبور ساختن آنها به ایمان ، در هنگامی است که تکلیف و تعبّد ، از آنها برداشته شود (یعنی در آخرت)» . مأمون گفت : خاطرت آسوده باد ای ابو الحسن که خاطرم را آسوده نمودی !

.

1- .. در اصل آیه ، واژه «المُتکلّفین» آمده است و«متکلّف» ، به معنای کسی است که کاری را انجام دهد که به آن ، امر نشده است؛ کسی که خودسر ، کاری را انجام دهد.

ص: 26

. .


ص: 27

. .


ص: 28

8 / 3صَلاهُ التَّطَوُّعِ فی جَماعَهٍالإمام الصادق علیه السلام :لا یُصَلَّی التَّطَوُّعُ فی جَماعَهٍ ، لِأَنَّ ذلِکَ بِدعَهٌ ، وکُلُّ بِدعَهٍ ضَلالَهٌ ، وکُلُّ ضَلالَهٍ فِی النّارِ . (1)

8 / 4صَلاهُ التَّراویحِصحیح البخاری عن عبد الرحمن بن عبد القاریِّ :خَرَجتُ مَعَ عُمَرَ بنِ الخَطّابِ لَیلَهً فی رَمَضانَ إلَی المَسجِدِ ، فَإِذَا النّاسُ أوزاعٌ (2) مُتَفَرِّقونَ ، یُصَلِّی الرَّجُلُ لِنَفسِهِ ، ویُصَلِّی الرَّجُلُ فَیُصَلّی بِصَلاتِهِ الرَّهطُ (3) . فَقالَ عُمَرُ : إنّی أری لَو جَمَعتُ هؤُلاءِ عَلی قارِئٍ واحِدٍ لَکانَ أمثَلَ . ثُمَّ عَزَمَ فَجَمَعَهُم عَلی اُبَیِّ بنِ کَعبٍ ، ثُمَّ خَرَجتُ مَعَهُ لَیلَهً اُخری وَالنّاسُ یُصَلّونَ بِصَلاهِ قارِئِهِم . قالَ عُمَرُ : نِعمَ البِدعَهُ هذِهِ ، وَالَّتی یَنامونَ عَنها أفضَلُ مِنَ الَّتی یَقومونَ ، یُریدُ آخِرَ اللَّیلِ وکانَ النّاسُ یَقومونَ أوَّلَهُ . (4)

صحیح ابن خزیمه عن عائشه :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَرَجَ فی جَوفِ اللَّیلِ ، فَصَلّی فِی المَسجِدِ ، فَصَلّی رِجالٌ بِصَلاتِهِ ، فَأَصبَحَ ناسٌ یَتَحَدَّثونَ بِذلِکَ ، فَلَمّا کانَتِ اللَّیلَهُ الثّالِثَهُ کَثُرَ أهلُ المَسجِدِ ، فَخَرَجَ فَصَلّی فَصَلّوا بِصَلاتِهِ ، فَلَمّا کانَتِ اللَّیلَهُ الرّابِعَهُ عَجَزَ المَسجِدُ عَن أهلِهِ ، فَلَم یَخرُج إلَیهِم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَطَفِقَ رِجالٌ مِنهُم یُنادونَ الصَّلاهَ فَلا یَخرُجُ ، فَکَمَنَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَتّی خَرَجَ لِصَلاهِ الفَجرِ ، فَلَمّا قَضَی الفَجرَ قامَ ، فَأَقبَلَ عَلَیهِم بِوَجهِهِ ، فَتَشَهَّدَ ، فَحَمِدَ اللّهَ ، وأثنی عَلَیهِ ، ثُمَّ قالَ : أمّا بَعدُ فَإِنَّهُ لَم یَخفَ عَلَیَّ شَأنُکُم ، ولکِنّی خَشیتُ أن تُفتَرَضَ عَلَیکُم صَلاهُ اللَّیلِ ، فَتَعجِزوا عَنها . وکانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُرَغِّبُهُم فی قِیامِ رَمَضانَ مِن غَیرِ أن یَأمُرَ بِعَزیمَهِ أمرٍ ، فَیَقولُ : مَن صامَ رَمَضانَ إیمانا وَاحتِسابا ، غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ . فَتُوُفِّیَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَکانَ الأَمرُ کَذلِکَ فی خِلافَهِ أبی بَکرٍ وصَدرا مِن خِلافَهِ عُمَرَ ، حَتّی جَمَعَهُم عُمَرُ عَلی اُبَیِّ بنِ کَعبٍ وصَلّی بِهِم ، فَکانَ ذلِکَ أوَّلَ مَا اجتَمَعَ النّاسُ عَلی قِیامِ رَمَضانَ . (5)

.

1- .الخصال : ص 606 ح 9 عن الأعمش ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 124 ح 1 عن الفضل بن شاذان عن الإمام الرضا علیه السلام وفیه «لا یجوز أن یصلّی» بدل «لا یصلی» ، بحار الأنوار : ج 10 ص 225 ح 1 .
2- .أوْزاعٌ : أی متفرّقون (النهایه : ج 5 ص 181 «وزع») .
3- .الرَّهْطُ : مادون عشره من الرجال (المصباح المنیر : ص 241 «الرهط») .
4- .صحیح البخاری : ج 2 ص 707 ح 1906 ، الموطّأ : ج 1 ص 114 ح 3 ، السنن الکبری : ج 2 ص 694 ح4603 ، صحیح ابن خزیمه : ج 2 ص 155 ح 1100 کلاهما نحوه ، کنز العمّال : ج 8 ص 407 ح 23466 .
5- .صحیح ابن خزیمه : ج 3 ص 338 ح 2207 ، السنن الکبری : ج 2 ص 694 ح 4602 ، مسند إسحاق بن راهویه : ج 2 ص 304 ح 827 کلاهما نحوه ، کنز العمّال : ج 7 ص 816 ح 21540 .

ص: 29



8 / 3 به جماعت خواندن نماز مستحبّی

8 / 4 نماز تَراویح

8 / 3به جماعت خواندن نماز مستحبّیامام صادق علیه السلام :نماز مستحبّی ، با جماعت خوانده نمی شود؛ چون این کار ، بدعت است و هر بدعتی ، گم راهی است و هر گم راهی ای در آتش است.

8 / 4نماز تَراویحصحیح البخاری به نقل از عبد الرحمان بن عبد القاری :شبی در ماه رمضان با عمر بن خطّاب به مسجد رفتیم. دیدیم که مردم ، پخش و پراکنده اند: یکی ، تنها نماز می خوانَد و دیگری ، با جمعی که به او اقتدا کرده اند ، مشغول نماز است. عمر گفت: به نظر من ، اگر اینها همه به یک پیش نماز اقتدا کنند ، بهتر است. سپس تصمیم به این کار گرفت و گفت که همگی به اُبیّ بن کعب ، اقتدا کنند. شبی دیگر نیز با او آمدیم . دیدیم که مردم با پیش نمازشان ، نماز می گزارند. عمر گفت: این ، خوبْ بدعتی بود ، و آن [نمازی] که مردم از آن می خوابند [و نمی خوانند] ، برتر از آن [نمازی] است که می خوانند ! مقصودش [خواندن نوافل] در آخرِ شب بود ، در حالی که مردم ، [آنها را] اوّلِ شب می خواندند.

صحیح ابن خزیمه به نقل از عایشه :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دل شب [از اتاق ]خارج شد و در مسجد، نماز گزارد و چند نفری پشت سرش نماز خواندند. صبح که شد، عدّه ای شروع به بازگو کردن آن کردند. شب سوم ، جمعیت مردم در مسجد ، بیشتر شد. پیامبر صلی الله علیه و آله ، باز به مسجد رفت و نماز گزارد و مردم به ایشان ، اقتدا کردند. در شب چهارم ، مسجد ، لبریز از جمعیت شد ؛ امّا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به میان آنان نرفت. عدّه ای از مردم ، صدا می زدند: «نماز !» ؛ امّا پیامبر صلی الله علیه و آله [ از خانه ]خارج نشد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله همچنان [ در خانه ] ماند تا آن که برای نماز صبح ، بیرون رفت. نماز صبح را که خواند ، برخاست و رو به جمعیت کرد و شهادت (أشْهد أن لا إله إلّا اللّه ) گفت و حمد و ثنای الهی را به جا آورد . سپس فرمود: «امّا بعد ! من از حضور شما خبر داشتم ؛ امّا ترسیدم که نماز شب بر شما واجب گردد و از عهده آن ، بر نیایید» . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، آنان را به خواندن نماز شب در ماه رمضان ، ترغیب می کرد ، بی آن که به وجوب چیزی فرمان دهد، و می فرمود: «هر کس رمضان را از سرِ ایمان و اخلاص ، روزه بگیرد ، گناهان گذشته اش آمرزیده می شود» . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، از دنیا رفت و کار [خواندن نماز شب به صورت فُرادا] ، به همین منوال در دوره خلافت ابو بکر و اوایل خلافت عمر ، ادامه یافت تا آن که عمر دستور داد تا مسلمانان ، این نماز را به جماعت با پیش نمازیِ اُبیّ بن کعب بخوانند ؛ و این ، آغازِ به جماعت خواندن این نماز در ماه رمضان بود.

.


ص: 30

تهذیب الأحکام عن زراره وابن مسلم و الفضیل عن الصادقَین علیهماالسلام قالوا :سَأَلناهُما علیهماالسلام عَنِ الصَّلاهِ فی رَمَضانَ نافِلَهً بِاللَّیلِ جَماعَهً فَقالا : إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کانَ إذا صَلَّی العِشاءَ الآخِرَهَ انصَرَفَ إلی مَنزِلِهِ ، ثُمَّ یَخرُجُ مِن آخِرِ اللَّیلِ إلَی المَسجِدِ ، فَیَقومُ فَیُصَلّی ، فَخَرَجَ فی أوَّلِ لَیلَهٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ لِیُصَلِّیَ کَما کانَ یُصَلّی ، فَاصطَفَّ النّاسُ خَلفَهُ فَهَرَبَ مِنهُم إلی بَیتِهِ وتَرَکَهُم، فَفَعَلوا ذلِکَ ثَلاثَ لَیالٍ ، فَقامَ فِی الیَومِ الرّابِعِ عَلَی مِنبَرِهِ ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ثُمَّ قالَ : أیُّهَا النّاسُ ، إنَّ الصَّلاهَ بِاللَّیلِ فی شَهرِ رَمَضانَ النّافِلَهَ فی جَماعَهٍ بِدعَهٌ وصَلاهَ الضُّحی بِدعَهٌ ، ألا فَلا تَجتَمِعوا لَیلاً فی شَهرِ رَمَضانَ لِصَلاهِ اللَّیلِ ولا تُصَلّوا صَلاهَ الضُّحی ؛ فَإِنَّ ذلِکَ مَعصِیَهٌ ، ألا وإنَّ کُلَّ بِدعَهٍ ضَلالَهٌ ، وکُلَّ ضَلالَهٍ سَبیلُها إلَی النّارِ ، ثُمَّ نَزَلَ وهُوَ یَقولُ : قَلیلٌ فی سُنَّهٍ خَیرٌ مِن کَثیرٍ فی بِدعَهٍ . (1)

.

1- .تهذیب الأحکام : ج 3 ص 69 ح 226 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 137 ح 1964 ، دعائم الإسلام : ج1 ص 213 عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 97 ص 381 ح 4 .

ص: 31

تهذیب الأحکام به نقل از زُراره و ابن مسلم و فضیل :از آن دو (امام باقر و امام صادق علیهماالسلام) ، در باره به جماعت خواندن نماز شب در ماه رمضان پرسیدیم. فرمودند: «پیامبر صلی الله علیه و آله ، نماز خفتن را که می خواند ، به خانه اش می رفت. سپس آخرِ شب به مسجد می آمد و به نماز می ایستاد . در نخستین شب ماه رمضان، طبق معمول، برای گزاردن نماز به مسجد رفت. مردم ، پشت سرِ ایشان ، صف کشیدند. پیامبر صلی الله علیه و آله ، از دستِ آنان به خانه اش گریخت و آنان را به حال خود ، رها کرد. مسلمانان ، سه شب چنین کردند. روز چهارم ، پیامبر صلی الله علیه و آله بر منبر رفت و خدا را ستایش کرد و او را ثنا گفت . سپس فرمود: ای مردم! به جماعت خواندن نماز نافله شب در ماه رمضان و نیز نماز چاشت ، بدعت است. هان ! پس هیچ شبی را در ماه رمضان ، برای گزاردن نماز شب ، جمع نشوید و نماز چاشت را نیز [به جماعت ]نخوانید؛ زیرا این کار ، معصیت است. آگاه باشید که هر بدعتی ، گم راهی است و هر گم راهی ای ، راهش به سوی آتش است . آن گاه از منبر پایین آمد ، در حالی که می فرمود: [عمل] اندکِ همراه با سنّت ، بهتر از بسیارِ تواَم با بدعت است » .

.


ص: 32

الإمام الصادق علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ عَمّارٌ السّاباطِیُّ عَنِ الصَّلاهِ فی رَمَضانَ فِی المَساجِدِ :لَمّا قَدِمَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام الکوفَهَ أمَرَ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام أن یُنادِیَ فِی النّاسِ : لا صَلاهَ فی شَهرِ رَمَضانَ فِی المَساجِدِ جَماعَهً ، فَنادی فِی النّاسِ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام بِما أمَرَهُ بِهِ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ، فَلَمّا سَمِعَ النّاسُ مَقالَهَ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ صاحوا : وا عُمَراه وا عُمَراه . فَلَمّا رَجَعَ الحَسَنُ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام قالَ لَهُ : ما هذَا الصَّوتُ ؟ فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ النّاسُ یَصیحونَ : وا عُمَراه وا عُمَراه! فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : قُل لَهُم صَلّوا . (1)

تفسیر العیاشی عن حریز عن بعض أصحابنا عن أحدهما علیهماالسلام :لَمّا کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ فِی الکوفَهِ أتاهُ النّاسُ فَقالوا : اِجعَل لَنا إماما یَؤُمُّنا فی شَهرِ رَمَضانَ ، فَقالَ : لا ، ونَهاهُم أن یَجتَمِعوا فیهِ فَلَمّا أمسَوا جَعَلوا یَقولونَ : اِبکوا فی رَمَضانَ وا رَمَضاناه ، فَأَتاهُ الحارِثُ الأَعوَرُ فی اُناسٍ فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ضَجَّ النّاسُ وکَرِهوا قَولَکَ فَقالَ عِندَ ذلِکَ : دَعوهُم وما یُریدونَ لِیُصَلِّیَ بِهِم مَن شاؤوا ، ثُمَّ قالَ : فَمَن «یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّی وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرًا » (2) . (3)

.

1- .تهذیب الأحکام : ج 3 ص 70 ح 227 وراجع : الصراط المستقیم : ج 3 ص 26 وکتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص721 .
2- .النساء : 115 .
3- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 275 ح 272 ، مستطرفات السرائر : ص 146 ح 18 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 385 ح5 .

ص: 33

امام صادق علیه السلام در پاسخ سؤال عمّار ساباطی در باره خواندن نماز شب ، به جماعت ، در ماه رمضان در مساجد :چون امیر مؤمنان علیه السلام به کوفه آمد، به حسن بن علی علیه السلام فرمود تا در میان مردم ، ندا دهد : «در ماه رمضان ، نماز [شب] را در مساجد ، به جماعت نباید خواند». حسن بن علی علیه السلام ، فرمان امیر مؤمنان علیه السلام را در میان مردم ، ندا داد . مردم ، چون سخن حسن بن علی علیه السلام را شنیدند ، فریاد بر آوردند: وا عمرا، وا عمرا ! حسن علیه السلام به نزد امیر مؤمنان علیه السلام باز گشت . امیر مؤمنان علیه السلام پرسید: «این ، چه صدایی است؟» . حسن علیه السلام گفت : ای امیر مؤمنان ! مردم فریاد می زنند، وا عمرا، وا عمرا ! امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «به آنها بگو که [ به جماعت ] بخوانند» .

تفسیر العیّاشی به نقل از حریز ، از یکی از راویان شیعه ، از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام :زمانی که امیر مؤمنان علیه السلام در کوفه بود ، مردم نزد ایشان آمدند و گفتند: برایمان پیش نمازی قرار ده که در ماه رمضان ، امام [ جماعت ] ما باشد . فرمود: «نه»، و آنان را از به جماعت خواندن [نماز شب] در این ماه ، نهی کرد. شب که شد ، مردم شروع کردن به گفتن این جمله: «در رمضان بگِریید . وا رمضانا!» . پس، حارث اَعوَر ، با عدّه ای از مردم ، نزد امیر مؤمنان علیه السلام آمد و گفت: ای امیر مؤمنان ! مردم ، فغان بر آورده اند و از فرمان شما ناراحت اند. در این هنگام ، امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «آزادشان بگذارید که بخوانند ، و هر که را خواستند ، پیش نمازِ خود ، قرار دهند» . سپس فرمود: «و هر کس راهی غیر راه مؤمنان را در پیش گیرد ، وی را بدانچه روی خود را بدان سو کرده ، وا می گذاریم و به جهنّم می کشانیم؛ و چه بد بازگشتگاهی است ! » .

.


ص: 34

مستدرک الوسائل عن أبی القاسم الکوفی فی کتاب الاستغاثه :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله استَنَّ عَلَی المُصَلّینَ النَّوافِلَ ، فی لَیلِ رَمَضانَ فُرادی ، وهِیَ الَّتی تُسَمَّی التَّراویحَ ، فَاجتَمَعَتِ الاُمَّهُ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَم یُرَخِّص فی صَلاتِها جَماعَهً ، فَلَمّا وُلِّیَ عُمَرُ أمَرَهُم بِصَلاتِها جَماعَهً ، فَصَلّوا کَذلِکَ وجَعَلوها مِنَ السُّنَنِ المُؤَکَّدَهِ ، ثُمَّ والَوا عَلَیها وواظَبوا ، وهُم فی ذلِکَ مُقِرّونَ بِأَنَّها بِدعَهٌ ، ثُمَّ یَزعُمونَ أنَّها بِدعَهٌ حَسَنَهٌ ... إلی آخِرِ ما قالَ . (1)

تاریخ الخلفاء :وفیها یَعنی سَنَهَ أربَعَ عَشرَهَ جَمَعَ عُمَرُ النّاسَ عَلی صَلاهِ التَّراویحِ . (2)

8 / 5صَلاهُ الضُّحیصحیح البخاری عن عائشه :إن کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَیَدَعُ العَمَلَ وهُوَ یُحِبُّ أن یَعمَلَ بِهِ خَشیَهَ أن یَعمَلَ بِهِ النّاسُ فَیُفرَضَ عَلَیهِم ، وما سَبَّحَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله سُبحَهَ الضُّحی قَطُّ وإنّی لَاُسَبِّحُها . (3)

صحیح البخاری عن عائشه :ما رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله سَبَّحَ سُبحَهَ الضُّحی ، وإنّی لَاُسَبِّحُها . (4)

.

1- .مستدرک الوسائل : ج 6 ص 218 ح 6773 .
2- .تاریخ الخلفاء : ص 154 وراجع : فتح الباری : ج 4 ص 286 واُسد الغابه : ج 5 ص 190 الرقم 4961 وتاریخ دمشق : ج 22 ص 213 .
3- .صحیح البخاری : ج 1 ص 379 ح 1076 ، صحیح مسلم : ج 1 ص 497 ح 77 ، سنن أبی داود : ج 2 ص 28 ح1293 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 371 ح 24613 و ج 10 ص 51 ح 25928 ، الموطّأ : ج 1 ص 152 ح 29 کلّها نحوه ، کنز العمّال : ج 8 ص 402 ح 23446 .
4- .صحیح البخاری : ج 1 ص 395 ح 1123 ، صحیح مسلم : ج 1 ص 497 ح 77 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 538 ح 25499 و ج 10 ص 37 ح 25864 ، مسند اسحاق بن راهویه : ج 2 ص 299 ح 820 ، کنز العمّال : ج 8 ص 402 ح 23447 .

ص: 35



8 / 5 نماز چاشت

اشاره

مستدرک الوسائل به نقل از ابو القاسم کوفی ، در الاستغاثه :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، برای نماز گزاران ، خواندن نمازهای نافله شب را در ماه رمضان به صورت فُرادا ، سنّت نهاد، و این ، همان نمازی است که به آن ، «تَراویح» می گویند. بنا بر این ، به اجماع امّت، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، اجازه به جماعتْ خواندن این گونه نمازها را نداده است ؛ امّا چون عمر به خلافت نشست ، دستور داد که این نمازها را به جماعت بخوانند، و مسلمانان ، چنین خواندند و آن را از سنّت های مورد تأکید ، قرار دادند و به آن ، ادامه دادند و بر این کار ، مواظبت نمودند . در حالی که معترف بودند که این کار ، بدعت است؛ امّا آن را بدعتی نیکو می پنداشتند ... .

تاریخ الخلفاء:در این سال ، یعنی سال چهاردهم [ هجری ] ، عمر ، مردم را بر به جماعت خواندن نماز تَراویح ، وا داشت.

8 / 5نماز چاشتصحیح البخاری به نقل از عایشه :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، این کار (خواندن نماز چاشت) را رها می کرد ، در حالی که دوست داشت آن را به جا آورد ، چون می ترسید که مردم به آن عمل کنند و در نتیجه، بر آنانْ واجب گردد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، هیچ گاه نماز چاشت نخواند ؛ ولی من (عایشه) آن را می خوانم .

صحیح البخاری به نقل از عایشه :من ندیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نماز چاشت بخواند ؛ امّا من ، آن را می خوانم.

.


ص: 36

صحیح البخاری عن مجاهد :دَخَلتُ أنَا وعُروَهُ بنُ الزُّبَیرِ المَسجِدَ ، فَإِذا عَبدُ اللّهِ بنُ عُمَرَ جالِسٌ إلی حُجرَهِ عائِشَهَ ، وإذا ناسٌ یُصَلّونَ فِی المَسجِدِ صَلاهَ الضُّحی ، قالَ : فَسَأَلناهُ عَن صَلاتِهِم فَقالَ : بِدعَهٌ . (1)

الإمام الباقر علیه السلام وقَد سَأَلَهُ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ عَن صَلاهِ الضُّحی :أوَّلُ مَنِ ابتَدَعَها قَومُکَ الأَنصارُ ، سَمِعوا قَولَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : صَلاهٌ فی مَسجِدی تَعدِلُ ألفَ صَلاهٍ ، فَکانوا یَأتونَ مِن ضِیاعِهِم ضُحیً ، فَیَدخُلونَ المَسجِدَ فَیُصَلّونَ فیهِ ، فَبَلَغَ ذلِکَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَنَهاهُم عَنهُ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :ولا تُصَلّوا ضُحیً ، فَإِنَّ الصَّلاهَ ضُحیً بِدعَهٌ ، وکُلُّ بِدعَهٌ ضَلالَهٌ ، وکُلُّ ضَلالَهٍ سَبیلُها إلَی النّارِ ، ثُمَّ نَزَلَ وهُوَ یَقولُ : عَمَلٌ قَلیلٌ فی سُنَّهٍ خَیرٌ مِن عَمَلٍ کَثیرٍ فی بِدعَهٍ . (3)

راجع : ص 30 ح 133 .

.

1- .صحیح البخاری : ج 2 ص 630 ح 1685 ، صحیح مسلم : ج 2 ص 917 ح 220 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 540 ح 6439 نحوه ، السنن الکبری : ج 5 ص 16 ح 8836 .
2- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 214 ، بحار الأنوار : ج 83 ص 159 ح 6 .
3- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 213 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 381 ح 4 .

ص: 37

صحیح البخاری به نقل از مجاهد :من و عروه بن زبیر ، به مسجد در آمدیم. دیدیم که عبد اللّه بن عمر ، در کنار اتاق عایشه نشسته است و عدّه ای از مردم ، در مسجد ، نماز چاشت می خوانند. از او (ابن عمر) در باره نماز آنان پرسیدم. گفت: بدعت است.

امام باقر علیه السلام در پاسخ پرسش مردی از انصار در باره نماز چاشت :نخستین کسانی که آن را بدعت نهادند ، قوم تو ، انصار ، بودند. [ علّتش آن بود که ]شنیدند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «یک رکعت نماز در مسجد من ، با هزار رکعت ، برابر است» . از این رو در هنگام چاشت ، مزارع [ و کار ] خود را رها می کردند و به مسجد می آمدند و در آن ، نماز می خواندند. این خبر به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسید . آنها را از این کار ، منع کرد.

امام صادق علیه السلام :روزه ماه رمضان ، واجب است و به جماعت خواندن نافله شب آن بدعت است و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چنان نخوانْد ، در حالی که اگر خوب بود ، آن را ترک نمی کرد . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در یکی از شب های ماه رمضان ، به تنهایی نماز می خوانْد که گروهی پشت سر او به نماز ایستادند . چون آنان را [در پشت سر خویش] احساس کرد ، وارد خانه اش شد و این کار را سه شب انجام داد . پس از سه شب ، صبح به منبر رفت و خدا را حمد و ثنا گفت . سپس فرمود : «ای مردم! غیر از نماز واجب ، نماز دیگری را به جماعت نخوانید ، نه در ماه رمضان و نه در جز آن . آنچه کردید ، بدعت است و در وقت چاشت (از طلوع آفتاب تا هنگام ظهر) نماز نخوانید ؛ زیرا نماز خواندن در وقت چاشت ، بدعت است و هر بدعتی ، گم راهی است و هر گم راهی ای ، راه به آتش می بَرَد . [پیامبر صلی الله علیه و آله ] سپس از منبر به زیر آمد ، در حالی که می فرمود: «اندکْ عملی که مطابق سنّت باشد ، بهتر از عملِ بسیاری است که با بدعت ، همراه باشد» .

ر . ک : ص 31 ح 133 .

.


ص: 38

. .


ص: 39



پژوهشی در باره نماز چاشتگاه

روایاتِ نماز چاشت
پژوهشی در باره نماز چاشتگاهبر پایه حدیث «الصَّلاهُ خَیرُ مَوضوعٍ» ، می توانیم افزون بر نمازهای واجب و مستحبّی و نوافل روزانه و رواتب ، برای ذکر خدا و پاداش بُردن ، در مکان ها و زمان هایی که شارع مقدّس ، ما را از آن نهی نکرده است ، نماز بخوانیم . شرط اساسی در صحّت و جواز این نمازها ، مانند هر عبادت دیگری ، آن است که تنها کلّیت آن را به شارع ، منسوب بداریم و خصوصیات زمانی و مکانیِ آنها را به شارع ، نسبت ندهیم که در این صورت ، تعریف «بدعت» (1) بر آن ، صدق خواهد کرد . نتیجه این سخن ، آن است که به هنگام بر آمدن خورشید (چاشتگاه / ضُحی) ، مانند زمان های دیگر ، می توان نماز قضا و یا مستحبّی خواند ؛ ولی اگر بخواهیم نماز در این زمان (هنگام چاشت) را عبادتی رسمی و اعلام شده از سوی شارع مقدّس اسلام بدانیم و آن را از زمره نمازهای فرائض و یا رواتب بشماریم ، نیازمند دلیل و روایاتی مقبول هستیم ؛ روایاتی که مُجمل و یا مبتلا به مُعارض نباشند .

روایاتِ نماز چاشتروایات در باره این موضوع را می توان به دو دسته کلّی ، تقسیم نمود : دسته اوّل ،

.

1- .. ر . ک : همین دانش نامه : ج 11 ص 457 (بدعت، در حدیث) .

ص: 40

به خواندن نماز چاشت ، توصیه کرده و یا گفته اند که دستِ کم پیامبر صلی الله علیه و آله ، گاه آن را خوانده است . (1) دسته دوم ، نه تنها به آن توصیه نکرده اند ؛ بلکه آن را بدعت دانسته اند . (2) در میان روایات دسته اوّل ، روایات ضعیف و مُجمَل ، 3 بیشتر به چشم می آید و حتّی برخی از آنها به وسیله مؤلّفان کتب احادیث موضوعه ، مجعول دانسته شده اند ؛ (3) امّا روایات دسته دوم ، هر چند از نظر عددی کمتر هستند ، امّا دلالتشان ، واضح تر و اسنادشان ، قوی تر است . (4) افزون بر این ، روایات دسته دوم ، از سوی

.

1- .. مانند روایت احمد بن حنبل از عایشه : «پیامبر صلی الله علیه و آله ، نماز چاشت می خوانده ...» (مسند ابن حنبل : ج 9 ص 520 ح 25403) و روایت مسلم از ابوذر و ابودردا (صحیح مسلم : ج 1 ص 499 ح 85 و 86) و روایت ابن ماجه از ابو هُرَیره : «هر کس دو رکعت نماز چاشتگاه را به جا آورد ، گناهانش آمرزیده می شود ، هر چند به اندازه کف های دریا باشد » (سنن ابن ماجه : ج 1 ص 440 ح 1382 . نیز ، ر . ک : سنن الدارقطنی : ج 2 ص 80 ح 1 و المصنف ، ابن ابی شیبه : ج 2 ص 297 ح 9) .
2- .. برخی از این روایات ، در متن کتاب آمد و برای برخی دیگر ، ر . ک : صحیح البخاری : ج 1 ص 394 ح 1121 و مسند ابن حنبل : ج 2 ص 249 ح 4758 و ص 298 ح 5052 و ص 484 ح 6134 و ص 540 ح 6439 (از موزق) و ج 7 ص 323 ح 20482 (از عبد الرحمان بن ابی بکره) .
3- .. مانند روایات زکریا بن دُرَید کِنْدی از حمید و یعلی بن اَشدق ، از عبد اللّه بن جراد (ر . ک : الموضوعات : ج 12 ص 111 باب فی الضحی) .
4- .. برای آگاهی از این روایات ، ر . ک : البدعه ، مفهومها ، حدودها : ص 169 ، زاد المعاد ، ابن قیّم جوزی : ج 1 ص 117 .

ص: 41

فقیهان شیعه و برخی علمای اهل سنّت ، نقل و تلقّی به قبول شده اند ، (1) در حالی که روایات دسته اوّل ، تنها به وسیله محدّثان و فقیهان اهل سنّت ، گزارش شده اند و مورد قبول همه آنان نیز نیستند . (2) سخن آخر ، این که هیچ فقیهی ، این نماز را واجب و ترک آن را موجب عذاب و عِقاب ، ندانسته است . بنا بر این ، احتمال بدعت بودن آن ، موجب رعایت احتیاط و اجتناب از آن است ، چنان که علّامه حلّی گفته است : وقتی اخباری صحیح ، دایر بر بدعت بودن آن وارد شده ، ترکش متیقّن است ؛ زیرا ترک آن ، حرام نیست ؛ ولی بر اساس این روایت ، انجام دادن آن ، حرام است . پس ترکش مطابق احتیاط است و برای خلاصی از تکلیف ، بهتر است . (3) گفتنی است که با توجّه به احادیث مُعارض و نهیِ شدید آنها ، دیگر نمی توان به اخبار «مَنْ بَلَغ» استناد کرد ؛ زیرا اخبار «مَنْ بَلَغ» ، بر فرضِ دلالت بر استحباب عملی که وعده ثواب برای انجام دادن آن ، داده شده است ، توانایی اثبات استحباب چیزی را که احتمال رَدْع آن قوی است ، ندارد . (4)

.

1- .. محدّثان اهل سنّت ، روایات نافی (مخالف) را در صحیح البخاری رد نکرده اند و بلکه به جمع دلالی پرداخته اند و عموم عالمان شیعه هم به روایات نافی در این زمینه ، تمسّک کرده اند (ر . ک : رسائل المرتضی : ج 1 ص 221 ، الخلاف : ج 1 ص 543 ، تذکره الفقهاء : ج 2 ص 278) .
2- .. ر . ک : الشرح الکبیر علی المغنی : ج 1 ص 775 ، الفقه علی المذاهب الأربعه : ج 1 ص 332 ، زاد المعاد ، ابن قیّم : ج 1 ص 116) .
3- .. الرساله السعدیه : ص 119 .
4- .. این تحلیل توسط فاضل ارجمند جناب آقای عبد الهادی مسعودی تهیه شده است .

ص: 42

8 / 61الأَذانُ الثّالِثُ یَومَ الجُمُعَهِالإمام الباقر علیه السلام :الأَذانُ الثّالِثُ یَومَ الجُمُعَهِ بِدعَهٌ . (1)

.

1- .الکافی : ج 3 ص 422 ح 5 ، تهذیب الأحکام : ج 3 ص 19 ح 67 ، عوالی اللآلی : ج 3 ص 99 ح 124 کلّها عن حفص بن غیاث عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 83 ص 114 ح 26 .

ص: 43



8 / 6 اذان سوم در روز جمعه

اشاره

8 / 6اذان سوم در روز جمعهامام باقر علیه السلام :[گفتن] اذان سوم در روز جمعه ، بدعت است.

.


ص: 44

. .


ص: 45



پژوهشی در باره اذان پیش از ظهر روز جمعه

اشاره
پژوهشی در باره اذان پیش از ظهر روز جمعهمی دانیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، سال ها در مدینه و اطراف آن ، نماز جمعه را بر پا می کرده است . گزارش های متعدّد در این باره هم داستان اند که پیامبر صلی الله علیه و آله برای فرا خواندنِ مردم به نماز جمعه ، از شعار همیشگی اسلام ، یعنی اذان ، استفاده نموده است . مؤذّن پیامبر صلی الله علیه و آله ، زمانی که امام جمعه برای ایراد خطبه فراز می آمد ، اذان می گفت (1) و پس از فرود آمدن امام جمعه و آمادگی برای برپایی نماز ، اقامه می گفت . (2) این سیره ، در روزگار دو خلیفه اوّل و دوم و نیمه نخست خلافت عثمان نیز استمرار داشته است ؛ (3) امّا به روزگار عثمان ، اذانی دیگر بر اذان و اقامه اصلی نماز جمعه ، افزوده شد . (4) جایگاه این اذانِ اضافه شده ، طبق نقل اکثر قریب به اتّفاق راویان و فقیهان، پیش

.

1- .. بخاری ، از سائب بن یزید نقل می کند که گفت : در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و عمر و ابو بکر ، شروع اذان اعلان جمعه ، زمانی بود که خطیب بر منبر ، مستقر می شد (صحیح البخاری : ج 1 ص 309 ح 870) .
2- .. نسایی ، از سائب بن یزید نقل می کند گفت : وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روز جمعه بر منبر می نشست ، بلال ، اذان را شروع می کرد و هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرود می آمد ، اقامه می گفت . در دوره ابو بکر و عمر هم همین گونه بود (سنن النسائی : ج 3 ص 100) .
3- .. ر ک : همان ، پانوشت 1 و 2 .
4- .. «... زمان عثمان که فرا رسید و جمعیت [مسلمانان] هم بسیار شد ، عثمان ، اذان سوم را هم در زوراء (خانه عثمان) افزود (صحیح البخاری : ج 1 ص 309 ح 870) .

ص: 46

از ظهر شرعی جمعه بوده است ، (1) و از این رو ، آن را «اذان اوّل» می نامیده اند . گفتنی است به دلیل این که این اذان ، پس از اذان اصلی و سال ها پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پدید آمده ، «اذان ثانی» هم نامیده شده است . بر همین پایه و با اطلاق اذان بر اقامه به دلیل تغلیب ، و یا به دلیل این که آن نیز نوعی اعلام و تأذین و نداست ، این اذان افزوده را «اذان ثالث» یا «نداء ثالث» نیز خوانده اند . گزارش های تاریخی و حدیثی ، دلیلی را از سوی مُبدِع این اذان اضافی ، گزارش نکرده اند و تنها گفته اند که این افزودن ، به هنگام فراوان شدنِ مردم و دور شدن خانه های آنها از مسجدِ پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است . شاید بتوان با توجّه به این نکته و نیز مکان این اذان که بیرون از مسجد مدینه و طبق قول بسیاری در زوراء (در بازار مدینه) بوده است ، (2) این گونه گفت که : عثمان ، می خواسته است با این اذان پیش از وقت ، مردم ساکن در اطراف شهر و مکان های دور از مسجد النبی صلی الله علیه و آله را از نزدیک شدن وقت نماز جمعه ، آگاه کند تا آن که پس از طهارت و طیّ مسیر ، از آغاز خطبه های نماز ، در مسجد ، حضور داشته باشند و به سخنان خلیفه ، گوش بسپارند ؛ (3) همان چیزی که او را وادار به مقدّم داشتن خطبه های نماز عید فطر و قربان بر نماز آن کرد ؛ زیرا مردم به کارهای عثمان و شیوه زمامداری او معترض

.

1- .. سخنی از ابن ادریس حلّی و نیز ترکمانی ، به نقل از علّامه امینی در دست است که نشان می دهد او این اذان اضافه شده را پس از اذان اصلی ، و زمان آن را پس از خطبه های نماز و فرود آمدن امام جمعه می داند : «پس از فرود آمدن [خطیب از منبر] ، غیر از اذان که هنگام زوال گفته می شود ، گفتن اذانی جایز نیست ، و این (اذان پس از خطبه) ، همان اذان نهی شده است» (السرائر : ج 1 ص 295 . نیز ، ر . ک : الغدیر : ج 8 ص 126 ، کشف الرموز : ج 1 ص 176) . امّا شهید اوّل ، این نظر را غریب می شمارد (البیان : ص 106) .
2- .. زوراء ، خانه عثمان در بازار مدینه بوده است (مجمع البیان : ج 10 ص 434 و معجم البلدان : ج 3 ص 156) ؛ امّا برخی مانند علّامه امینی ، آن را به نقل از قاموس اللّغه و تاج العروس ، مجاور مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله دانسته اند (الغدیر : ج 1 ص 128) .
3- .. ر . ک : المصنّف ، عبد الرزّاق : ج 3 ص 206 ح 5342 .

ص: 47



حکم شرعی اذان افزوده
بودند و به سخنان او توجّه نمی کردند. زمان وقوع این کار ، این احتمال را تقویت می کند ؛ زیرا بر طبق گزارش مورّخان ، (1) افزودن اذان در سال سی ام هجری است ؛ یعنی تاریخی که نقطه عطف میان دو دوره خلافت عثمان است و در این سال است که عثمان ، به تدریج ، مورد انتقادها قرار گرفت و مردم به خطبه ها و اندرزهای او ، اعتنایی نمی کردند و بدان ، گوش نمی سپردند .

حکم شرعی اذان افزودهبیشتر محدّثان و فقیهان اهل سنّت ، افزودن این اذان را حقّ خلیفه شمرده اند و آن را بدعت و یا حدّ اقل ، بدعتی نکوهیده ، نمی دانند . برخی فقیهان ، حدیث مُرسَل «علیکم بسنّتی و سنّه الخلفاء الراشدین من بعدی» را نیز دلیل خوبی برای این نظریه می دانند . (2) برخی نیز این افزوده را «اذان اصطلاحی» که گونه ای عبادت و یا مقدّمه عبادتِ نماز است ، نمی شمرند و تنها آن را «اذانی لغوی» ، یعنی فراخوان و تذکّر عمومی می دانند . (3) معدودی از فقیهان بزرگ شیعه ، مانند شیخ طوسی در المبسوط و محقّق حلّی و محقّق اردبیلی ، (4) به صورت اجمالی و مشروط ، با این دیدگاه ، موافق بوده و آن را بدعت نشمرده اند ، هر چند ممکن است آن را مانند محقّق حلّی ، به دلیل آن که پیامبر صلی الله علیه و آله بدان مبادرت نکرده و به آن فرمان نداده است و یا به دلیل شباهتش به

.

1- .. ر . ک : تاریخ الطبری : ج 3 ص 337 ، الکامل : ج 3 ص 116 ، البدایه و النهایه : ج 7 ص 175 .
2- .. ر . ک : الکافی ، ابن عبد البرّ : ص 74 ، عمده القاری : ج 23 ص 246 .
3- .. ر . ک : تلخیص الحبیر : ج 4 ص 600 ، فتح الباری : ج 2 ص 327 .
4- .. ر . ک : المبسوط : ج 1 ص 149 ، المعتبر : ج 2 ص 296 ، مجمع الفائده و البرهان : ج 2 ص 377 .

ص: 48

بدعت ، مکروه بدانیم ؛ زیرا انتخاب اذان که شعاری مقدّس و عبادتی فرود آمده از آسمان و به اصطلاح اصولیان ، شکل و جایگاه آن ، توقیفی و به دستِ شارع است ، برای امری عادی و معمول ، خلاف سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و خلفای پیش از عثمان است . از این رو ، برخی فقیهان اهل سنّت ، مانند شافعی نیز آن را نپسندیده اند . (1) در برابر این قول ، بیشتر فقیهان شیعه ، اذان سوم را بدعت شمرده اند و برخی از آنان ، به حدیث حَفْص بن غیاث از امام جعفر صادق علیه السلام استناد کرده اند که فرمود : الأَذانُ الثّالِثُ یَومَ الجُمُعَهِ بِدعَهٌ . (2) اذان سوم در روز جمعه ، بدعت است . آنان ، همچنین سخن ابن عمر را که گفته است : «الأذان الأوّل یوم الجمعه بدعه» (3) و نیز قول حسن بَصری را که گفته : «النّداء الأوّل یوم الجُمُعه الّذی یکون عند خروج الإمام و الّذی قبل ذلک مُحدَثٌ» (4) را به عنوان دلیل های خود ، ذکر کرده اند . در این دلیل ها ، خدشه هایی نیز وارد شده است . برخی ، سند حدیث حَفْص را ضعیف دانسته اند و جابر بودن عمل مشهور را به طور کلّی ، مقبول نمی شِمُرند و یا متن آن را مُجمل دانسته و مقصود آن را حدّاقل به گونه احتمالی ، اذان نماز عصر روز جمعه می دانند که پس از اذان نماز جمعه و اقامه آن ، سومین ندا خواهد بود . (5) گفتنی است که برخی فقیهان اهل سنّت نیز احتجاج به سخن ابن عمر را قطعی نمی شِمُرند و احتمال قرائت به گونه استفهام انکاری این سخن را مطرح کرده اند و حتّی با فرض خبری بودن ، آن را بدعتی مذموم نشمرده اند و جزو بدعت های

.

1- .. تذکره الفقهاء : ج 4 ص 106 ، الاُمّ : ج 1 ص 224 . نیز ، ر . ک : الاعتصام ، شاطبی : ج 2 ص 16 .
2- .. الکافی : ج 3 ص 422 ح 5 ، تهذیب الأحکام : ج 3 ص 19 ح 67 .
3- .. المصنّف ، ابن ابی شیبه : ج 2 ص 48 ح 3 . مقصود ، اوّلین اذان بر حَسَب زمان است .
4- .. المصنّف ، ابن ابی شیبه : ج 2 ص 48 ح 1 .
5- .. مجمع الفائده و البرهان : ج 2 ص 377 .

ص: 49



نظریه نهایی
خوب ، به شمار آورده اند . در این صورت ، قول حسن نیز قابل احتجاج نیست ؛ لیکن به نظر می رسد که هیچ یک از این دو نظر ، صحیح نیست .

نظریه نهاییدر «درآمد» این باب ، گذشت که بدعت ، قابل تقسیم به خوب و بد نیست ، هر چند مُحدَثات (امور نو و کارهای جدید) را می توانیم به خوب و بد ، تقسیم کنیم . در مسئله تأسیس سنّت های خوب نیز ، نوآوری ما یا باید از مصداق های قانون جامع و کلّی پذیرفته دین باشد (مانند : ابداع کمک ها و یاری های جدید اجتماعی و فردی ، همچون بیمه و بازنشستگی) ، و یا آن را به نام دین و بخشی از آن ، انجام ندهیم . بر این اساس ، اگر معتقدان به جواز اذان سوم ، آن را افزوده ای لازم بر دین بدانند ، گویی که دین ، ناقص بوده و کثرتِ جمعیت را پیش بینی ننموده است ، که در این صورت ، بدعت و دین سازی تلقّی می شود و به طور مسلّم ، حرام است ؛ امّا اگر بپذیرند که آن ، جزو دین و عبادت بزرگِ نماز جمعه نیست و هر زمان و در هر مکانی می توان آن را کنار نهاد و وسیله اعلام و اعلان دیگری را جای گزین آن کرد ، دیگر نمی توان آن را بدعت دانست . هر چند با توجّه به وسایل امروزی ، مانند : رادیو ، بلندگو ، ساعت ها و تلفن های هشدار دهنده ، استفاده ابزاری از اذان که شعاری مقدّس و آسمانی است ، نادرست می نماید ؛ زیرا ما را به بدعت و دخالت در امور توقیفی ، متّهم می کند و حدیث موجود از صادق آل محمّد علیهم السلام ، به احتمال فراوان ، قابل تطبیق بر آن است . (1)

.

1- .. گفتنی است این بیان توسط فاضل ارجمند جناب آقای عبد الهادی مسعودی تهیّه شده است .

ص: 50

8 / 7النَّقصُ فی تَکبیراتِ الصَّلاهِ عَلَی المَیِّتِالإمام الصادق علیه السلام :الصَّلاهُ عَلَی المَیِّتِ خَمسُ تَکبیراتٍ ، فَمَن نَقَصَ مِنها فَقَد خالَفَ السُّنَّهَ . (1)

ما نصّ علی أنّه بدعه8 / 8«الصَّلاهُ خَیرٌ مِنَ النَّومِ» فِی الأَذانِالمصنف لعبد الرزّاق عن ابن جریج :أخبَرَنِی ابنُ مُسلِمٍ أنَّ رَجُلاً سَأَلَ طاووسا جالِسا مَعَ القَومِ ، فَقالَ : یا أبا عَبدِ الرَّحمنِ ! مَتی قیلَ : الصَّلاهُ خَیرٌ مِنَ النَّومَ ؟ فَقالَ طاووسُ : أما إنَّها لَم تُقَل عَلی عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ولکِن بِلالاً سَمِعَها فی زَمانِ أبی بَکرٍ بَعدَ وَفاهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُها رَجُلٌ غَیرُ مُؤَذِّنٍ فَأَخَذَها مِنهُ ، فَأَذَّنَ بِها ، فَلَم یَمکُث أبو بَکرٍ إلّا قَلیلاً ، حَتّی إذا کانَ عُمَرُ قالَ : لَو نَهَینا بِلالاً عَن هذَا الَّذی أحدَثَ ، وکَأَنَّهُ نَسِیَهُ ، فَأَذَّنَ بِهِ النّاسُ حَتَّی الیَومِ . (2)

سنن الترمذی عن مجاهد :دَخَلتُ مَعَ عَبدِ اللّهِ بنِ عُمَرَ مَسجِدا وقَد اُذِّنَ فیهِ ، ونَحنُ نُریدُ أن نُصَلِّیَ فیهِ ، فَثَوَّبَ المُؤَذِّنُ ، فَخَرَجَ عَبدُ اللّهِ بنُ عُمَرَ مِنَ المَسجِدِ وقالَ : اُخرُج بِنا مِن عِندِ هذَا المُبتَدِعِ ! ولَم یُصَلِّ فیهِ . (3)

الإمام الکاظم علیه السلام :«الصَّلاهُ خَیرٌ مِنَ النَّومِ» بِدعَهُ بَنی اُمَیَّهَ ، ولَیسَ ذلِکَ مِن أصلِ الأَذانِ . (4)

راجع : هذه الموسوعه : ج 1 ص 541 (بحث حول فصول الأذان) .

.

1- .الخصال : ص 604 ح 9 عن الأعمش ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 123 ح 1 عن الفضل بن شاذان عن الإمام الرضا علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 10 ص 223 ح 1 .
2- .المصنف لعبد الرزاق : ج 1 ص 474 ح 1827 ، کنز العمّال : ج 8 ص 357 ح 23251 .
3- .سنن الترمذی : ج 1 ص 381 ح 198 ، السنن الکبری : ج 1 ص 624 ح 1990 ، المصنف لعبد الرزاق : ج 1 ص 475 ح 1832 ، کنز العمّال : ج 8 ص 357 ح 23250 .
4- .الاُصول الستّه عشر : ص 205 ح 188 عن زید النرسی ، بحار الأنوار : ج 84 ص 172 ح 76 .

ص: 51
.